آسمان در نظرم تیره و تار است حسین
هر طرف می نگرم بوته خار است حسین
تا رسیدیم اخا تشنگی ام افزون شد
این عطش حاصل نفرین بهار است حسین
آن سیاهی که نمایان شده نخلستان نیست
پس چرا دشت پر از نیزه سوار است حسین
خنده ی حرمله در دشت طنین افکنده
به گمانم که پی صید شکار است حسین
کوفیان شهره غارت گری و تاراجند
حتم دارم که دگر آخر کار است حسین
پاسخ دهید