اگر خواهرت‌ اذن‌ میدان‌ ندارد

اگر خواهرت‌ اذن‌ میدان‌ ندارد
نمی‌خواهی اش‌ پای‌ تو جان‌ سپارد
در اینجا که‌ وا غربتا بس‌ بلند است‌
دو گلدسته‌ دارد برایت‌ بیارد
غم‌ بی‌ کسی‌ تو ای‌ مرد تنها
در این جا گلوی‌ مرا می‌فشارد
الهی‌ نبینم‌ در اینجا غریبی‌
الهی‌ نبینم‌ که‌ چشمت‌ ببارد
دو گلدسته‌ می‌آورم‌ تا نگویند
مگر این‌ بلا پیشه‌ خواهر ندارد
ببین‌ سرمه‌ بر دیده‌ هاشان‌ کشیدم‌
ببینم‌ که‌ دائی‌شان‌ می‌گذارد؟
به‌ رویم‌ میاور که‌ وسعم‌ همین‌ بود
مگر مور دربار تو دل‌ ندارد؟

شاعر: علی اكبر لطیفیان
نوع شعر: غزل

پاسخ دهید