اینان که حرف بیعت با یار می زنند

اینان که حرف بیعت با یار می زنند
آخر میان کوچه مرا دار می زنند
اینجا میا که مردم مهمان نوازشان
طفل تو را به لحظه دیدار می زنند
این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترند
یعنی کسی که باشد عزادار می زنند
دیدم برای آمدنت روی اُشتران
چندین هزار نیزه فقط بار می زنند
اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات
هر لحظه حرف سیلی و مسمار می زنند
فتوای: خون نسل علی شد حلال را
هر شب به روی مأذنه ها جار می زنند
آقا نیا ! که آخرش این شور چشم ها
تیری به صحن چشم علمدار می زنند
سر بسته گویمت که پریشان زینبم
حرف از اسیر کوچه و بازار می زنند
می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین
پائین پای نیزه ی تو زار می زنند
این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند
حتی به رأس اصغر تو سنگ میزند

شاعر: مهدی نظری
نوع شعر: غزل
دسته‌ها: اشعار. موضوعات: حضرت مسلم علیه السلام و شهادت.

پاسخ دهید