این ناله ی شکسته ی یک خسته مادر است

این ناله ی شکسته ی یک خسته مادر است

بی شیر بودنم به خدا مرگ آور است

آن مادری که شیر ندارد دهد به طفل

خجلت زده غریب و پریشان و مضطر است

از دخترم سکینه شنیدم چه ها شده

رویت خضاب گشته ز خونِ کبوتر است

مهلت بده دوباره گلم را بغل کنم

من مادرم که سینه ی من مهد اصغر است

یا که ببند چشم علی یا که صبر کن

چشمش هنوز در پی بیچاره مادر است

با من مگو که تیر به حلق علی زدند

بر حنجرش نشانه ی تیزیِ خنجر است

سنگ لحد نچیده به رویش مریز خاک

تازه بخواب رفته گل من که پرپر است

داغش عظیم اگرچه خودش شیرخواره بود

این داغ سخت با همه غم ها برابر است

بی شیر بودنم به خدا مرگ آور است

آن مادری که شیر ندارد دهد به طفل

خجلت زده غریب و پریشان و مضطر است

از دخترم سکینه شنیدم چه ها شده

رویت خضاب گشته ز خونِ کبوتر است

مهلت بده دوباره گلم را بغل کنم

من مادرم که سینه ی من مهد اصغر است

یا که ببند چشم علی یا که صبر کن

چشمش هنوز در پی بیچاره مادر است

با من مگو که تیر به حلق علی زدند

بر حنجرش نشانه ی تیزیِ خنجر است

سنگ لحد نچیده به رویش مریز خاک

تازه بخواب رفته گل من که پرپر است

داغش عظیم اگرچه خودش شیرخواره بود

این داغ سخت با همه غم ها برابر است

 

شاعر: جواد حیدری
نوع شعر: غزل

پاسخ دهید