بابا سلام ، بی بدنی یا که بی سری؟!
مگذر از این سوال من این بار سرسری
بابا چقدر آمدنت هم نمونه است
بگذار تا ببینمت از زیر روسری
تو پا نداشتی که بیایی به دیدنم
اینجا خرابه است کجا آمدی پری؟!
امشب برای ماتم تو روضهخوان شدم
شاید به جا بیاورمت رسم دختری
بابا چقدر آرزویم بود از سفر
یک چادر سیاه برایم بیاوری
دیدم به نیزه میروی و هی دویدمت
هربار هم رسیدم و دیدم جلوتری
بازار بردهها به خدا جای ما نبود
دیگرچهدختری؟چهعزیزی؟ چهخواهری؟
دلتنگ اصغرت شدهام کو برادرم؟
اصلا بنا نبود که او را نیاوری
امشب فقط برای سرت گریه میکنم
از بس تو ای مسافر من گریهآوری
دست مرا بگیر و ببر روی نیزهها
امشب کبوتری زده پر با کبوتری
پاسخ دهید