بالی گشوده است و چنان پیش می رود
کز حدّ کودکانه ی خود پیش می رود
اصلا عجیب نیست که غوغا به پا کند
آری! حلال زاده به دائیش می رود
موج حماسه ای است که در قلب دشمنش
با هر قدم تلاطم و تشویش می رود
مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار
از بس که او شبیه علی پیش می رود
از پیله ها گذشت و در گرد شمع سوخت
پروانه وار از قفس خویش می رود
لبخند بر لبش تن او غرق خون شده
امضا شده است برگ رهائیش، می رود!
پاسخ دهید