به روی دست غریبی کبوتری پر زد

به روی دست غریبی کبوتری پر زد

عدو سه شعبه ی خود را به حلق اصغر زد

نه این که حلق علی را عدو نشانه گرفت

درست تیر سه شبه به قلب مادر زد

چنان سفیدی حنجر ز دور پیدا بود

که تیر بوسه ، به نرمیِ زیر حنجر زد

ندیده چشم رباب و سکینه و زینب

به روی دست پدر او چگونه پرپر زد

نمانده کس که بیاید دگر به تشییعش

بنای قبر علی را به دست مضطر زد

 

شاعر: جواد حیدری
نوع شعر: غزل

پاسخ دهید