تغییر طرح صورت من آشکار کرد

تغییر طرح صورت من آشکار کرد
دیگر سه ساله ات به مدینه نمی رسد
گویا که من بزرگ تر از خواهرم شدم
هرچند سن من به سکینه نمی رسد
¡
سوز دلم ز آتش خیمه فزون تر است
آتش به گرمی جگر داغ دیده نیست
سیلی تمام صورت من را کبود کرد
زهرا شدن فقط که به رنگ پریده نیست
¡
ای سر بریده از چه ز طفلان بریده ای
بالانشین به حال یتیمان نظاره کن
سقا کجاست؟ تا که بگویم عمو بیا !
مردانه بهر زینب خود فکر چاره کن
نیزه بلند بود که دستم نمی رسید
فرصت نشد که شانه به موی سرت زنم
نذر لب کبود تو کردم که جان دهم
نذر کسی که گشته قبول خدا منم
¡
من دل شکسته ی تو، تو ابرو شکسته ای
لعنت بر آن که سنگ به رویت نثار کرد
خیل سپاهِ چشمِ تو ازهم گسیخته
کنج تنور با مژه ی تو چکار کرد

شاعر: جواد حیدری
نوع شعر: غزل

پاسخ دهید