در شهر کوفه ذره ای لطف و صفا نیست

در شهر کوفه ذره ای لطف و صفا نیست
در بین مردم حرفی از عهد و وفا نیست
در کوفه مهمان ذره ای ارزش ندارد
اینجا پذیرایی به جز سنگ جفا نیست
هر چند ذات کبریا در هر کجا هست
اما در اینجا گوییا اصلاً خدا نیست
در کوچه های شهر تنها و غریبم
اینجا کسی جز طوعه با من آشنا نیست
ای مرد عرشی راه خود از کوفه کج کن
اینجا برای آسمانی ها که جا نیست
اینجا همه لبریز بغض مرتضایند
بر روی لب هاشان به غیر از ناسزا نیست
من التماست می کنم بر گرد آقا
اینجا کسی فکر غریبی شما نیست
اینجا برایم ارزشی قائل نگشتند
از ظلم بر من لحظه ای غافل نگشتند

شاعر: مجتبی شکریان
نوع شعر: غزل
دسته‌ها: اشعار. موضوعات: حضرت مسلم علیه السلام و شهادت.

پاسخ دهید