در هیچ جا به ضرب تبر گل نمی کَنند
راس پدر برای تسلی نمی برند
در هیچ دین و مذهب و آیین و مکتبی
سیلی به روی دختر کوچک نمی زنند
¡
“نیلوفر به شاخه ی غم تاب خورده ام”
سیلی ز دست محکم اعراب خورده ام
شرم وخجالتم زعمو آمدم به یاد
هر بار که به کوفه و شام آب خورده ام
¡
با این که زیر بار مصیبت خمیده ام
من یک تنه حماسه ی عشق آفریده ام
از آخرین تبسم عباس تا کنون
یک روز خوش میان دو عالم ندیده ام
آموختم ز فاطمه دشمن ستیزی ام
بنگر به زیر ضربه ی دشمن عزیزی ام
اما نموده ام زخدا مرگ خود طلب
چون خواند دشمن تو برای کنیزی ام
پاسخ دهید