دل آسمان میل دارد ببارد
خرابه نشینی ما گریه دارد
سرانگشت مشکل گشایم ضعیف است
که خار ازکف پای من در بیارد
الا خیزران خوردهی مجلس طشت!
غم تو گلوی مرا میفشارد
بیا تا تماشاچیانت نگویند
که این طفل آواره بابا ندارد
عجب روزگار عجیب و غریبی است
یهودی مرا خارجی می شمارد
پاسخ دهید