دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد

دنبال آب گشتم و سهمم سراب شد
رویای کودکانه ام اینجا خراب شد
از بس که من بهانه ی بابا گرفته ام
حتی دل خرابه برایم کباب شد
از بس که زخم خورده ام از تازیانه ها
پیری برای زود رسیدن مجاب شد
در آزمون این تن رنگین کمانی ام
بین هزار رنگ کبود انتخاب شد
آیینه ام ولی همه جایم شکسته است
مهتاب بامشاهده ام در حجاب شد
در آن غروب غم زده یادم نمی رود
روی تو را ندیدم و چشمم به خواب شد
رفتی و سهم دختر بابایی حرم
بعد از تو ترس و دلهره و اضطراب شد
از لحظه ای که چشم تو را دور دیده اند
آزار کودکان زبان بسته باب شد
یک مرد هم نبود بگوید چقدر زود
بی حرمتی به آل پیمبر ثواب شد
ای سر که روی دامن دختر نشسته ای
با من سخن بگو …، دلم از غصه آب شد!
باور نمی کنند که طفلی سه ساله ام
از بس که رنج های دلم بی حساب شد
حالا که بوسه بوسه به زخم تو می زنم
انگار طعم خون دهانم گلاب شد
باید برای مرگ رقیه دعا کنی
شاید شبیه مادر تو مستجاب شد…

شاعر:
نوع شعر: غزل

پاسخ دهید