رفتی و از غم تو خون جگرها خوردم
به سر قبر تو در شام غریبان مردم
کاش می شد که زبانی بگشایی اصغر
تا صدایم بزنی با لب شیرین مادر
کاش می شد که بمانی و مرا یار شوی
چو ابوالفضلِ علمدار، علمدار شوی
کاش می شد که خورم تیر به جای تو علی
من شوم با لب تشنه به فدای تو علی
خوب شد ای پسر غیرتی من رفتی
تا نبینی چه کند بعد تو دشمن رفتی
ای فدای تو و لبخند تو بر روی حسین
آبرودار شدم از تو سر کوی حسین
من و این محمل بی پرده علی جان چه کنم؟
همره عمه ی تو موی پریشان چه کنم؟
حرمله دور و بر محمل من می خندد
بی حیا بر من و داغ دل من می خندد
دیدن حرمله و تیرکمانش ای وای
طعنه و هلهله و زخم زبانش ای وای
عاقبت حاجت خود را ز خدا می گیرم
تشنه لب یاد لب تشنه ی تو می میرم
پاسخ دهید