سعد بن عبدالله قمی به همراه احمد بن اسحاق به دیدار امام حسن عسکری (ع) در سامرا می روند و در این ملاقات ، حضرت مهدی (عج) را که در آن زمان کودکی خردسال بود زیارت می کنند و سوالاتی از آن حضرت می پرسند. یکی از این سوالات در باره ی تاویل آیه شریفه کهیعص (سوره مریم،آیه۱ ) است :
سأل سعد بن عبدالله القائم علیه السلام عن تأویل ” کهیعص ” ، قال علیه السلام :
هذه الحروف من أنباء الغیب أطلع الله علیها عبده زکریا ، ثم قصها على محمد صلى الله علیه وآله ، وذلک أن زکریا سأل ربه أن یعلمه أسماء الخمسه ، فأهبط علیه جبرئیل علیه السلام فعلمه إیاها.
فکان زکریا علیه السلام إذا ذکر محمدا صلى الله علیه وآله وعلیا وفاطمه والحسن علیهم السلام سری عنه همه و انجلى کربه ، واذا ذکر اسم الحسین علیه السلام خنقته العبره ووقعت علیه البهره ، فقال علیه السلام ذات یوم : إلهی مابالی إذا ذکرت أربعه منهم تسلیت بأسمائهم من همومی وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی ؟
فأنبأه الله تبارک وتعالى عن قصته فقال : ” کهیعص “ فالکاف اسم کربلا ، والهاء هلاک العتره ، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه السلام ، والعین عطشه ، والصاد صبره ، فلما سمع ذلک زکریا علیه السلام لم یفارق مسجده ثلاثه أیام ومنع فیهن الناس من الدخول علیه ، وأقبل على البکاء والنحیب وکان یرثیه : إلهی أتفجع خیر جمیع خلقک بولده ؟ إلهی أتنزل بلوى هذه الرزیه بفنائه ؟ إلهی أتلبس علیا وفاطمه ثیاب هذه المصیبه ؟ إلهی أتحل کربه هذه المصیبه بساحتهما ؟
ثم کان یقول : إلهی ارزقنی ولدا تقر به عینی على الکبر فإذا رزقتینه فافتنی بحبه ، ثم افجعنی به کما تفجع محمدا حبیبک بولده . فرزقه الله یحیى وفجعه به ، وکان حمل یحیى علیه السلام سته أشهر ، وحمل الحسین علیه السلام کذلک ، الخبر
کهیعص :
پس “کاف” نام کربلاست
“ها” هلاکت عترت پیغمبر
“یا” یزید است که ستم کننده بر حسین (ع) است
“عین” عطش حسین
و “صاد” صبر اوست
حضرت زکریا پس از شنیدن این مطلب ، تا سه روز در مسجد به گریه و زاری پرداخت… و در نهایت از خداوند درخواست کرد: به من فرزندی عطا کن که چشمم در سن پیری به او روشن شود و محبتش در دلم فتنه انگیزد سپس مرا نیز در غم از دست دادنش بنشان چنان که محمد(ص) حبیب خود را در سوگ فرزندش خواهی نشاند
خداوند یحیی را به وی داد و پس از آن به شهادت او سوگوارش ساخت و مدت حمل یحیی شش ماه بود همچنان که مدت حمل حسین (ع) شش ماه بود…
(برای مطالعه کامل این حدیث ، به ” بحارالانوار ،جلد ۵۲،ص۷۱الی۸۹ ” مراجعه کنید)
پاسخ دهید