مثل همیشه سائلتان بر در آمده
در باز کن که عاشق پیغمبر آمده
یک عمر من به حق جوان تو زنده ام
امشب گمان کنم دگر عمرم سر آمده
زیرا که بند بند تنم درد می کند
احساس می کنم که شب اکبر آمده
لیلا نبود کرببلا مادری کند
گویا به مجلس پسرش مادر آمده
تو آن کبوتری که به میدان زدی ولی
از جسم چاک چاک تو مشتی پر آمده
ای خاک بر سرم تو چرا این چنین شدی
آخر چرا عبا کمک پیکر آمده ؟
پاسخ دهید