من و انبوهی از دلواپسی ها

من و انبوهی از دلواپسی ها
که دارم لشکری از بی کسی ها
تمام کوفه عهدی تازه دارند
برای کشتن تو ای مسیحا

دلم را مثل پیمان ها شکستند
دو دستم را به عهدی تازه بستند
همان هایی که نامه می نوشتند
به استقبال تو خنجر به دستند

دلم مانده ست و داغ جانگدازی
که شد با حرمت نام تو بازی
تنم زخمی، لبم تشنه، دلم خون
امان از این همه مهمان نوازی

شاعر: سیدمحمدجواد شرافت
نوع شعر: چارپاره
دسته‌ها: اشعار. موضوعات: حضرت مسلم علیه السلام و شهادت.

پاسخ دهید