مُردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

مُردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم
بر کام خشک خنده زنت بوسه می زنم
بر زلف خون پر شکنت شانه می کشم
بر زخم های دل شکنت بوسه می زنم
بوی تو می دهند دم دشنه ها ببین
بر نیزه های زخم، زنت بوسه می زنم
شاید لبی گشوده و بابا بخوانی ام
قامت خمیده بر دهنت بوسه می زنم
هر سو دویده و تن تو جمع می کنم
بر تکه تکه های تنت بوسه می زنم
آرام تا به روی عبا می گذارمت
همراه عمه بر کفنت بوسه می زنم
ای خاک بر سرم که تو در خاک خفته ای
مردم ز بس که بر بدنت بوسه می زنم

شاعر: حسن لطفی
نوع شعر: غزل

پاسخ دهید