مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد

مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد

خدا که در حرم امن خویش راهت داد

هجوم جهل و خرافه ، هجوم تاریکی

خدا پناه در آن دوره‌ سیاهت داد

خدا، خدا و خدا ، آن خدای بی ‌مانند

همان که عصمت پرهیز از گناهت داد

همان که جان نجیب تو را مراقب بود

همان که سینه خالی از اشتباهت داد

توان و توشه به پایان رسیده بود ، ولی

خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد

بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست

خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد

خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد

خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد

چقدر واقعه‌ آسمانی و شفاف

خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد

خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد

خدا که آینه را نور با نگاهت داد

قسم به روز ، که خورشید شمع خانه توست

قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد

خدا که اشک تو را جلوه ی گهر بخشید

خدا که شعله روشن به جای آهت داد

خدا که جان تو را از الهه ‌ها پیراست

خدا که غلغله قوم لا اله ‌ات داد

یتیم آمده ‌ام ، مانده ‌ام ، پناهم ده

مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد …

شاعر: مرتضي اميري ‌اسفندقه
نوع شعر: قصیده
دسته‌ها: اشعار. موضوعات: حضرت پيامبر(ص) و مدح.

پاسخ دهید