نمودی بر پدر یاری عزیزم
از او کردی طرفداری عزیزم
الهی مادرت دورت بگرده
چه قبر کوچکی داری عزیزم
فدای چشم تو که نیمه بازه
بگو با داغ تو مادر چه سازه
اگر چه گوش تا گوشت بُریدند
رقیه با تو در راز و نیازه
تو رفتی و شدم درمونده اصغر
لباسات پیش مادر مونده اصغر
پدر در وقت دفنت جای تلقین
برا تو لای لایی خونده اصغر
به پشت خیمهای مولا خجل رفت
به همراهش دل صد خسته دل رفت
الهی بیش از این زنده نمونم
تموم آرزوهام زیر گل رفت
پس از عباس دشمن بی حیا شد
دگر نزدیک تر بر خیمهها شد
چنان تیر سه شعبه داشت سرعت
سر اصغر به یک بوسه جدا شد
پاسخ دهید