هیچ کس مثل من اینگونه گرفتار نشد

هیچ کس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه آمده و بی کس و بی یار نشد
حال و روز منِ آواره تماشا دارد
تکیه گاهم بجز این گوشۀ دیوار نشد
روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم
بین این شهر کسی بانیِ افطار نشد
دست بر دست زنم دل نِگرام چه کنم
مثل من هیچ سَفیری خجل از یار نشد
خواستم تا برسانم به تو پیغام ، میا
پسر فاطمه ، شرمنده ام انگار ، نشد
گر زنی سینه سپر کرده برایم صد شکر
سینه اش سوخته از داغیِ مسمار نشد
اهل این شهر همه سنگ زن و سر شکنند
میهمانی سرِ سالم سوی دَربار نشد
وای اگر که هدفی روی بلندی باشد
دیده ای نیست که با لختۀ خون تار نشد
به سر نیزه پریشان شده مویم ، اما
خواهرم در پی ام آوارۀ بازار نشد
پیکر بی سرم از پا به سر دار زدند
این بلا بر سر من آمد و تکرار نشد

شاعر: قاسم نعمتی
نوع شعر: غزل
دسته‌ها: اشعار. موضوعات: حضرت مسلم علیه السلام و شهادت.

پاسخ دهید