چه کرده عدو با تو و حنجرت؟

چه کرده عدو با تو و حنجرت؟
که خون کرده قلب من و مادرت

چه کرده سه شعبه گلوی تو را
که پاشیده گردیده سرتاسرت

تو رفتی نگفتی که بعد از تو من
چه باید کنم با تو و پیکرت؟

تو ای غنچه ی سرخ کرب و بلا
چه دستی تو را می کند پرپرت؟

الا ای کبوتر مزن بال و پر
خودم می کشم تیر را از پرت

سر کوچک و نی سواری عجب!
چگونه تحمل کند مادرت؟

تو همبازی خواهرت بوده ای
تو رفتی و تنها شده خواهرت

شاعر: اميرحسين محمودپور
نوع شعر: قصیده

پاسخ دهید