چگونه خاک بریزم به روی زیبایت
که تو بخندی و من هم کنم تماشایت
به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود
برای ناله ی هل من معین بابایت
مزار کوچک تو پر شده است از خونت
بخواب ماهی من در میان دریایت
مرا ببخش عزیزم که جای قطره ی آب
به یک سه شعبه برآورده ام تقاضایت
چگونه جسم تو پنهان کنم که می دانم
به وقت غارتمان می کنند پیدایت
بخواب در دل این خاک تا کمی وقت است
که بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت
پاسخ دهید